تجلی هنر مدرن در موزیک ویدئو
سالها است مدرنیسم به عنوان نگرش جدید در بسیاری چیزها رخنه کرده است؛ دانش و
هنر و زندگی معمولی انسان، سه قطب مهم تاثیر پذیر هستند که به شدت تحت تاثیر
مدرنیسم قرار گرفتهاند و البته پس از این سخن از هنر هفتم، سینما، به میان میآید
که خود نتیجه مدرنیسم است.
موزیک ویدئوها حاصل پیوند موسیقی و سینما هستند که میتوان گفت در این مورد
موسیقی بر سینما ارجعیت دارد از آن جهت که موزیک ویدئوها تا حد زیادی نمایاننده
موسیقی هستند تا تصویر و فیلم های موزیکال هستند که در آنها سینما بر موسیقی
ارجعیت پیدا می کند و نکتهی منفی آن است که فیلمهای موزیکال ساخته شده معمولا
ارزش هنری بسیار کمی داشته اند و مخاطبشان، مخاطب تفریح گر بوده است.
دو تا از مهمترین پایههای هنر، موسیقی و سینما، در موزیک ویدئو ها نمود پیدا
میکنند به طوری که این آثار میتوانند ارزشهای موسیقایی و سینمایی را نیز در بر
گیرند. قدمت ساخت موزیک ویدئوها شاید به 50 سال پیش باز گردد اما ساخت موزیک ویدئوهایی
که ارزش هنری داشته باشند شاید به کم تر از 20 سال گذشته بر میگردد.
زمان کم، جذب مخاطب بالا و ظرفیت هنری موزیک ویدئوها نوعی دیگر از هنر را به نمایش
گذاشتند.در ابتدا این ظرفیت هنری فقط از لحاظ ساخت موزیک ویدئوهای رئال به کار
گرفته شد. موزیک ویدئو های پرهزینهای که جامعه را تصویر میکشیدند و همراه
اعتراض و غم خوانندهی آن بودند اما در طی 10 سال گذشته موزیک ویدئوها از سبک
فانتزی و رئال در آمدند و کلیپ سازان به سبک مدرنیسم و پست مدرن گرایش پیدا کردند.
با وجود سخت بودن درک چنین موضوعاتی، این موزیک ویدئوها به شدت از رقبای
فانتزی و رئال خود محبوبتر شدند و حتی باعث مشهور شدن خوانندگانی شدند مانند لیدی
گاگا.
ابزار مدرنیسم و پست مدرنیسم نه تنها مخاطبان را جذب میکرد و میکند بلکه سوژه به
کلیپ سازان میدهد و دست آنان را در ساخت باز میگذارد تا از کلیشههای ساخت کلیپ
در بیایند و بتوانند اثری نو را عرضه کنند.
نمادها و نشانهها اولین ابزار به کار گرفته شده توسط خوانندگان و کارگردانان است
که البته برخی بی هدف و ندانسته از آنان استفاده میکردند که باعث جذب بیشتر
مخاطب میشد و ندانسته گاه معانی را بیان میکردند که با موسیقی و اثر آنها در
تضاد بود و در واقع مجموعهای درهم و برهم از نمادها که بیهدف در کلیپ سرگردان
بودند، عرضه میشد.
بعدها، موزیک ویدئوها پیچیده شدند و علاوه بر نمادها به لایهپردازی روی
آوردند که با توجه به سبک موسیقایی، از اسطورهها، روانشناسی و حتی مذهب و دین
نیز استفاده کردند و میکنند.
با وجود خلق چنین آثاری به ندرت نقد حرفهای بر آنها صورت میگیرد که جای تاسف
دارد چرا با جدیت به این موزیک ویدئوها نگاه نمی شود و زمانی که به جدیت نگاه میشود؛
عدهای تندروی مذهبی که به خاطر گسترش این موزیک ویدئوها احساس خطر کرده اند،
اینان را به جد می گیرند و نقد مذهبی که حاصل ذهنهای بیمار و بدبین است انجام میدهند
که البته خلاقیتشان تا حدی جای تحسین دارد اما بی پایه و اساس هنر را زیر سوال میبرند.
به عقیدهی من موزیک ویدئوها میتوانند هنر ناب باشند چون پیوند دو هنر بزرگ
هستند و ابزار ساخت آنها به هیچ وجه محدود نیست و زمان کوتاهشان در جهان مدرن
امروزی که بر سرعت تاکید دارد خود نشانگر ارزش این کلیپها است، هم چنین مخاطب
موزیک ویدئوها نه خاص قشری است و نه خاص سنی. هر ذهنی و اندیشهای میتواند با
تماشای آنها از هنر موجودشان لذت ببرد بی آنکه بداند که چه چیزی در پشت پرده است
و فقط هنر موجود او را جذب میکند.