مائده جان ببخشید
من هر چی تایپم با کامپیوتر تنده با موبایل به همون اندازه کنده
1- بهترین دانشگاه ها برای آی تی در ایران و جهان
2- بهترین دانشگاه های ایران بین چه رتبه هایی می گیرند
3- منابع اطلاعاتی برای آپدیت اطلاعات چیست
4- گرایش های فوق و دکترا
5- تفاوت تدریس در ایران با جهان
6- بازار شغلی در ایران و جهان
7- تفاوت با مهندسی کامپیوتر
8- از لحاظ جنسیتی چطوره؟ یعنی دخترا بیشتر قبول می شوند یا پسرا.
بعضی رنج ها هستند که می رند اما مثل نوشته ای با مداد که با صد جور پاک کن هم پاکش می کنی بازم هنوز اون قدر اثری ازش هست که یادت بیفته!
کلیپ مثل خودت، هنر کلیپ سازی در یک کلیپ ایرانی
تعداد بسیار کمی از خوانندگان ایرانی کلیپهای هنرمندانه میسازند و از این
تعداد کم، تعداد کمتری هستند که به سبکی که هنرمندان غربی کلیپ میسازند،
بسازند و البته حرفی برای گفتن داشته
باشند.
ایرانیها معمولا به لایه های درونی غربی نمی پردازند و جهان تصور شده در آن
حتی اگر دارای پشتوانهای مانند پست مدرنیستم باشد تا حدود خیلی زیادی به جهان
واقعی نزدیک است اما با ترفندهای زیرکانهای جهان واقعی را با ذهنیتهای پست مدرن
میآمیزند که تا حدود خیلی زیادی با جهان ساخته شده توسط غربیها متفاوت است و
لایههای شرقی را وارد کار خود میکنند.
کلیپ مثل خودت، پشتوانه پست مدرنیسم را در خود دارد که با عدم قطعیت، تقابل سنت و
مدرنیسم و انسان پست مدرن که آن را ابراز میکند همراه است حتی اگر با لوکیشنها
در کشوری غربی باشند اما ساب پلاتهای
کلیپ، خیانت های شرقی را به نمایش میگذارند بر عکس غرب که پسر بر علیه پدر قیام
میکند پدر است که خیانت میکند و مادر و یا همسر اول مانند اثرهای شرقی به عنوان
عنصر پاک مطرح میشود که خیانت مرد به زن نیز هست و از طرف دیگر داستان مرد به زن
خیانت میکند و زن هم سعی بر خیانت دارد اما موفق به این کار نمیشود دقیقا مانند
سنتهای مردسالارانه خاص جهان شرق.
استفاده از این گونه سنتهای اسطورهای که ریشه در عقاید و داستانهای یک ملت دارد
در هالیوود داستانی تازه نیست. به نمایش گذاشتن خیانت زن به مرد، پسر به پدر بارها
دیده شده است اما استفاده کردن از معادل همینها در شرق خود داستان تازهای است.
کبوتر سیاهی که در ابتدای کلیپ دیده میشود در حالی که به جهان مدرن مینگرد،
تقابل سنت و مدرنیسم است. کبوتر سفید اسطوره ای، نماد عشق، سیاه شده است و دقیقا
در تصویر مقابل دریا را که محل تولد الهه عشق است مشاهده میکنیم.
سنت و مدرنیسم در حالی در کنار یکدیگر
قرار میگیرند که به گونه ای هردو در هم نفوذ کرده اند. نمایش کبوتر در ابتدا شاید
مانند براعت استهلال ادبیات سرزمینمان میخواهد بر سخن گفتن از عشق در این کلیپ
صحه بگذارد که قرار است در طول فیلم با عشق مواجه شویم و البته نه هر نوع عشقی و
البته با این روش ساختن باز هم به ادبیات شرق باز میگردد.
عشقی که از پاکی درآمده است و سیاه شده است گرچه که هنوز نشانه های کمرنگی از
سفیدی بر روی بالهای کبوتر است.
همچنین کبوتر پرندهای است که نوح پس از
سوار کشتی شدن برای پیدا کردن خشکی میفرستد و او با بردن خزه و انجیر وجود خشکی
را به نوح میگوید. به نوعی کبوتر، نماد دیدگاه و مشاهد هم هست. کبوتر کلیپ مثل
خودت نماد عشق و مشاهد باهم است.
اولین تصاویری که در کلیپ پس از کبوتر مشاهده می شود، تاکسی ها هستند. تاکسیها هم
حرکت میکنند و هم ساکن هستند و البته رنگشان زرد است، نماد نفرت، حرکت این تاکسیها،
حرکت نفرت در جهان مدرن را نشان می دهد به خصوص که تا آخر کلیپ چندین بار بر این
تاکسیها تاکید میشود و اولین خیانت کلیپ در همین تاکسی زرد میگذرد.
تصویری که مرد میبینند، چند زن و بعد زنی که در کنار او در تاکسی نشسته است،
متوجه میشود. تصویری که مرد می بیند با یک خط قرمز در پائین آن همراه است که رنگ
قرمز نماد شهوت و هرزگی است که درکلیپ باز هم این رنگ تکرار میشود. در خیانت
بعدی، خیانت پدر به پسر، کلاه زن قرمز است که باز هم همین نماد را به تصویر میکشد.
هرزگی در جهان مدرن.
در ادبیات وقتی سخن از نماد به میان میآید برای آن که منظور یک نماد نشان داده
شود باید حداقل سه بار تکرار شود. در کلیپها با توجه به کوتاه بودن زمان این کار
به سختی ممکن است اما باید به صورتهای تکرار شود که البته نشان از شناخت هنرمند
از این نمادها است در این کلیپ رنگ قرمز، به این معنا دوبار به دو صورت تکرار میشود
که کاملا به جا و در معنی خاص خود هستند.
روایت از داستانهای کلیپ هم با حالتی هوشمندانه صورت میگیرد گرچه که تکنیک
خوابیدن و رویا دیدن تا حدی به کلیپهای رئال مربوط میشود اما اینکلیپ کمتر به
حالتهای رویاگونه خواب مربوط میشود، ذهن راوی است که به سطوح میرسد و این گونه
روایت میکند در واقه رویای منفعل نیستند بلکه ذهن بیننده در ساخت آن ها نقش دارد.
راوی گرچه فردی است که خوابیده اما خود در کلیپ حضور دارد و تا حدودی با توجه به
کبوتری که در ابتدای کلیپ هستیم به نوعی سفر روح را به تصویر میکشد با توجه به
این که در ادبیات ایران نیز سفر روح و دیدن خود موضوعی چشمگیر در نوشتهها است.
در میانه و پایان کلیپ تصویرهایی از دوخواننده با آسمان دیده میشود؛ آسمان گرگ و
میش است و البته هر دو کاملا سیاه دیده میشوند
در برابر آسمان. در تصویرهای ایرانی، به خصوص در مینیاتور قرار گرفتن در روبهروی
آسمان، موضوعی پرکاربرد است و البته در این کلیپ هر دو کاملا سیاه اند که می توان
از دو طرف آن را تحلیل کرد، اول آن که سنتی است در مدرنیسم و از طرف دیگر انسان در
برابر آسمان یک سایه بیش نیست که به مفاهیم عرفانی ایرانی می پردازد. هم چنین حالت
گرگ و میش آسمان، تضاد میان روشنایی و تاریکی و کلا تضاد میان دوچیز هم در مورد
سنت و مدرنیسم میگوید و هم به کنار هم قرار گرفتن روشنایی و تاریکی که نماد خیر و
شر اند درکنار هم اشاره میکند.
رنگهای به کار رفته در کلیپ به طور کلی حالت مرده دارند و در سراسر کلیپ حتی برای
رنگهای براق با نوعی مرگ مواجه میشویم اما این مرگ از معنای هر رنگ مردهای که
به کار رفته کم نمیکند.
سفید و سیاه دو رنگی هستند که در کلیپ معمولا در کنار یک دیگر قرار میگیرند دو
خواننده که یکی پیراهن سفید دارد و دیگری سیاه در کنار یک دیگر در صحنههای دیگر
لباسهایشان تلفیقی از سیاه و سفید میشود . پدر پسر در کنار مادرش، مادر سفید
پوشیده و پدر کاملا سیاه است. نوشتهی God is watching که با رنگ سفید بر روی زمینه سیاه نوشته شده
است و در پایان کلیپ وقتی که بر روی ماشین قرار گرفته اند؛ در حالی دوربین
تصویرشان را میگیرد که آسمان پشتشان بر خلاف صحنههای گرگ و میش سفید است و تضاد
را به نمایش میگذارد. در آخر وقتی که فرد بیدار میشود کبوترهایی را به نمایش میگذارد
که خاکستری شده اند، ترکیب سفید و سیاه. البته خاکستری نماد شیطان نیزهست چون
راستی را با دروغ میآمیزد و سفیدی است که سیاه شده. قرار گرفتن این سفیدی و سیاهی
در کنار یکدیگر بیشتر به خاطر پستمدرن بودن کلیپ است که دو چیز در کنار یکدیگر
قرار گرفته است. این تضاد در تمام کلیپ کاملا دیده میشود.
رنگ سبزی که پسرک خیانت دیده بر روی لباس خود دارد به همراه سفیدی، تنها فرد کاملا
سفید کلیپ محصوب میشود اگرچه که رنگ سبز آن کمتر به رنگ سبز زندگی میخورد اما
همان معنی را دارد و شاید به عنوان گسترش دهنده سفیدی و پاکی عنوان شود در حالی که
در تمام کلیپ رنگ سبزی که به کار برده میشود تیره است و هیچ وقت خبری از درخت و
گیاه در کلیپ نیست و تنها گیاهانی که در کلیپ وجود دارند در پست سر دو فرد در
ماشین سیاه قرار دارند.
حرکت از تیرگی به روشنایی و برعکس در خیلی جاها دیده میشود. در ابتدای کلیپ وقتی
که این دو زن سیاه پوست فقیر و فرد معترض را مشاهده میکنند هم از ماشین که تماما
سیاه است بیرون میآیند و هم دقیقا صحنهی بعدی به شکلی دیده میشود که هر دو در
برابر آسمان سفید قرار میگیرند. در پایان کلیپ وقتی که گفته میشود رسیده اند؛
تصاویر درختان پشت سر به هیچ وجه دیگر مبهم نیستند بلکه کاملا آشکار اند. در تمام
کلیپ حرکت وجود دارد که نماد رشد و زندگی است و دقیقا در پایان رسیدن به درختان
اطلاق میشود و پس از رسیدن چراغ نیز کاملا سبز است. این رنگ سبز نشاندهندهی
بیرون آمدن از دنیای سیاه و سفید است و البته پرندگانی که بر روی چراغ راهنمایی
هستند ابتدا همه خاکستری اند و دقیقا چند ثانیه پیش از این که صحنه تمام شوند
کبوترهایی روشن میآیند تا بر روی آن بنشینند.
تصویری که از زن در کلیپ دیده میشود؛ زن را به سه شکل به نمایش میگذارد بر عکس
مردان که هم سفید و هم سیاه اند. زن اول؛ کاملا سیاه و البته با توهینی همراه است.
وقتی که سعی میکند خیانت را تلافی کند دائما تصویر سطل آشغالی که در خیابان وجود
دارد با او همراه است و به گونهای قرار میگیرد تا القا کند که این حرکتها
شایسته سطل آشغال است و نکتهی جالبتر این است که وقتی دوست آن زن از او دست میکشد
و به خیابان میرود مسیر او کاملا سفید میشود و مردی که آن زن به او توجه میکند
پیراهن سفید پوشیده است و بعد از مسیر سبزی که در سمت راست آن قرار دارد عبور میکند،
آن زن به مسیر تاریکی می رود و او از سبز و سفید عبور میکند!
زن بعدی، زنی کاملا سفید به عنوان مادر که
پسری همراه خود دارد دیده میشود. پاکی مادر همراه با ماندن به همراه فرزند پسر
دقیقا بر اساس جامعهی مردسالارسنتی که ارزش زن را با فرزندان ذکور میسنجد و بعد
زن موقرمز! گرچه که کلاه او قرمز است اما دقیقا همین مفهوم زن موقرمز را نشان میهد.
زن موقرمز که در ادبیات غربی به معنای زن هرزه و وسوسهگر است به جای مو حالا
کلاه قرمز دارد!
دیدگاهها نسبت به زن کاملا مردسالارانه است، مردسالاری مختص به شرق که زن را
به این دوگونه میشناسد. استفاده از آموزههای شرقی در کلیپ به دقت صورت گرفته و
حتی این نکتههای کوچک فرهنگ اصیل شرق نیز جا نیفتاده است.
مدرنیسم با ساختمانها و خیابانها که همه به جهان مدرن مربوط میشوند نشان داده
میشود به طوری که به هیچ وجه از محیطی که خالی از ساختمان یا ماشین باشد نمیرود
و در کنار آن لایههای سنت شرقی به میان میآید که در روابط انسانی دیده میشود.
شاید طعنهای پنهان در آن باشد که جهان امروز ایرانی، با توجه به زبان فارسی آن،
اگرچه که دارای مدرنیسم است اما همچنان دست به گریبان سنت است. من این ایده را
کنار میگذارم و میگویم پست مدرنیسم به بهترین شکل خود نمایش داده شده است. عدم
قطعیتی هم که در مورد راوی و مخاطب وجود دارد باز هم به دنبال همین موضوع است.
روایت اصلی این کلیپ، روایت ذهن است که میبیند؛ رنج میکشد و تحلیل میکند.
معشوقی که در اصل کلیپ او را مخاطب خود قرار میدهد داستان واقعی را تشکیل میدهد
که پنهان است. معشوقی که ماجرای عشق آن تلفیقی از هر دو خیانت است. ذهن فرد به
خاطر خیانت ضربه دیده است و حال خود خیانتهای دیگری را تصور میکند و از سکونی که
بابت اندیشیدن به این حالت دارد در میآید و در آخر این حالت را میگذراند. شاید میتوان
گفت ذهنی مردانه که پس از خیانت دیدن، با نفرت خود را باز مییابد و به زندگی
برمیگردد.
عدم قطعیت پست مدرنیسم باعث میشود که نتوانم بگویم داستان اصلی روی چه محوری است و این خود باعث میشود هر مخاطب با دیدن آن روایتی دیگران را بیان کند که از مهمترین ویژگی این نوع اثرها است.
کلیپ مثل خودت، شاید نمونهای از هنر کلیپسازی شرقی باشد که کاملا متفاوت با نمونههای غربی است. در زمانی که خوانندگان معمولا از سوژههای به اصطلاح لالهزاری برای کلیپهایشان استفاده میکنند. ساخت این کلیپ جای تحسین دارد.
Better than I know myself نقد کلیپ Adam lambert
آدام لمبرت به عنوان خواننده ی راک-پاپ چندین موزیک ویدئو تا به حال عرضه کرده
است که از موزیک ویدئو های گذشته و ارزشمند او می توان به if I had you اشاره کرد که تا حدی اشاره به داستان گودمن
براون جوان اثر ناتانیل هورتون دارد اما کلیپی که مد نظر من است؛ کلیپ Better
than I know myself که حدود یک
ماه و نیم پیش منتشر شد.
لایه های روان شناختی در موزیک ویدئوها معمولا خیلی کم تر از اساطیر مورد توجه
قرار می گیرد اما همان طور که هیچکاک با استفاده از این لایه ها توانست آثار
بسیاری را به بهترین نحو خلق کند؛ موزیک ویدئو ها هم از این قاعده مستثنی نیستند و
می توانند با استفاده از این لایه ها ساخته شوند.
لایه های روان شناختی
شاید اولین چیزی که پس از دقیقه ی اول این کلیپ مورد توجه قرار بگیرد حالت
دوتایی آن است. دو انسان، دو رنگ، دو فصل و دو ذهن. دو حالت که هر یک نماینده ی
نوعی روحیه است. سمت راست روحیه شاد و متعادل و سمت چپ روحیه افسرده و عصیان گر.
وجود این دو در کنار یک دیگر می تواند مانیا را به تصویر بکشد از آن جهت که مانیا
با نور و فصل ها به وجود می آید و دقیقا در سمت راست نور و پنجره وجود دارد و
گیاهی سبز در اتاق هست و در سمت چپ اتاق
تاریک و پنجره بسته و البته از نور مصنوعی استفاده می شود و درختی هم که در اتاق
است خشکیده است. ناگفته نماند که در روان شناسی گفته می شود افرادی که به درخت
بدون برگ علاقه دارند افرادی افسرده هستند. نکته ی دیگری هم که به این موضوع صحه
می گذارد استفاده از لیریک آن است که می گوید "لخ تر از دسامبر"، دسامبر
سردترین ماه سال است و به دنبال آن تاریک ترین ماه سال. دقیقا زمانی که مانیا به
اوج خود می رسد.
صحبت از عدم توانایی کنترل خود هم در لیریک به میان می آید که خود باز هم
نشانه ی مانیا است.
حیوان های خشک شده و جمجمه ی حیوانات همه مطعلق به گذشته هستند و تمایل فرد را به
گذشته نشان می دهند. طبق اساطیر یونان پس از خوردن شراب انسان به حیوانات بسیاری
تبدیل می شود که جمجمه ی این حیوانات می تواند استعاره از تبدیل روحی فرد به آنان
باشد.
از طرفی دیگر افسردگی دوقطبی در سمت چپ هم دیده می شود؛ یک باره می خندد و بعد
ناراحت و غمگین و بعد فریاد می زند. البته باز هم همان حالت دوگانگی است که وجود
دارد.
چالش میان دو طرف که در پایان به تبدیل شدن فرد به حالت دوتایی( هر چشم به یک رنگ)
باز هم بر دو حالت تاکید دارد.
رنگ ها
رنگ ها در این کلیپ بسیار برجسته اند و کاملا به جا به کار رفته اند. رنگ غالب
در سمت چپ آبی و سیاه است که اولی نشان از مرگ تدریجی و دومی هم افسردگی است. در
مقابل در سمت چپ از رنگ قهوه ای و بیشتر خاکی استفاده می شود البته این رنگ قهوه
ای آن خود جای حرف دارد اما خاکی به معنای خاک و رویش است و کاملا مترادف زمان
نوشتن و کتاب خواندن و گوش کردن موسیقی است که تمام این ها نشان از زندگی و اندیشه
است در حالی که آن طرف فرد به هیچ وجه تمرکز ندارد. حال چرا قهوه ای. شاید به خاطر
رنگ درختان باشد که از آنان زندگی می روید اما قهوه ای بیشتر نماد سوختن است. این
مسئله جای تامل دارد.
نماد ها
محلی که این دو با هم پیوند می خورند آینه است. البته در ابتدای کلیپ فرد سمت
راست و افسرده خود را در آینه می بیند و محو آن است که شاید به نارسیسم اشاره دارد
اما محل پیوند این دو آینه است. هر یک دیگری را در آینه می بیند و بعد نسبت به هم
واکنش نشان می دهند و محل پیوند دیگر چشمان دو فرد است یکی قهوه ای روشن و دیگری
آبی که دقیقا نماد طرف مقابل است و یعنی هر یک در دیگری حضور دارد چون چشم نماد
درون و ورود به درون است. البته هر طرف به نوعی طرف دیگر و در نتیجه باز هم حالت
نارسیسم در دو طرف وجود دارد گرچه که نسبت به هم پرخاش می کنند.
یکی دفتر پاره می کند و دیگری برخوردی
ملایم نشان می دهد. در این قسمت از مانیا بیرون می آییم و به چند شخصیتی می پردازیم.
چند شخصیتی ذهن فرد که در آن واحد هم افسرده و هم شاد است. منی عصیان گری و منی
آرام. یک طرف وابستگی را نیم پذیرد و جسم انار مانند را له می کند که دانه های
انار نماد زندگی و البته وابستگی است چون در اساطیر یونان پرسفونه با خوردن یک
دانه انار مجبور شد در جهان زیرین بماند که این خود دو وجهی است آیا منظور وابستگی
نسبت به جهان مرده ای که خود حال در آن ساکن است؛ است و نمی خواهد افسرده
بماند یا وابستگی نسبت به فرد مقابل که نماد زندگی است. این تصویر را می توان از
این دو حالت تفسیر کرد.
بازی کردن با آتش که فرد سمت چپ انجام می دهد، بیشتر برخورد با سمت راست است چون
آتش بیشتر نماد سمت راستی است. آتش گرما می دهد و زندگی از آن نیرو می گیرد اما
فرد با همین آتش جهان خودش را به آتش می کشد که باعث می شود فرد سمت راست دچار
مشکل و کمبود اکسیژن شود. این موضوع مسئله تعادل را نشان می دهد تعادل بین دو قسمت
وجود آن فرد و البته وقتی آینه را می شکند و دستش را بر روی شانه اش می گذارد بر
این تعادل صحه می گذارد.
بستری از تیغ که در چند صحنه از کلیپ به نمایش می آید حکایت از شکنجه است؛ البته
این که چه شکنجه ای مد نظر است، شکنجه ای مانند مرتاض ها که بر روی میخ دراز می
کشند یا آن که این یکی از وسایل قرون وسطایی شکنجه در اروپا است. از هر دو حالت می
توان آن را به ما بقی کلیپ ربط داد اما
بیشتر به عنوان آلتی برای شکنجه به میان
می آید.
در آخر کلیپ فرد با دو رنگ چشم، نماد هر دو طرف و لباس سفید همراه سیاه می آید
که یعنی فرد به تعادل رسیده است که به نوعی به مخاطب عرضه می شود که هر فردی دارای
دو شخصیت یکی افسرده و دیگری شاد و معمولی است و این دو باید در کنار یک دیگر قرار
بگیرند. حرکت او هم نشانه ی ادامه ی این روند است.
به عنوان سخن آخر می تونم به این موضوع اشاره کنم که این کلیپ بر عکس بیشتر
کلیپ های چنینی که در هالیوود ساخته می شوند و به مسائل پورنو می پردازند در سراسر
کلیپ از این مسائل خبری نیست و شاید خلاقیت نویسنده ی آن را به نمایش می گذارد که
چگونه از بندهای چگونه ساختن و چگونه جذب کردن رها شده و توانسته اثری شاید تمام
هنری اگر بخش تجاری آن را نا دیده بگیریم خلق کند.